خبرستان
خبرستان

خبرستان

نقد فیلم" ایستاده در غبار"

ایستاده در غبار فیلم محترمی است؛چرا که کارگردان آن جرأت کرده و در این غبار سیاه آثار امروز سینمای ما،به احترام قهرمانان واقعی این سرزمین ایستاده است.

و اما بعد؛ از آنجا که فیلم رویکردی زندگی نامه ای دارد و در چنین رویکردی،زندگی فرد از کودکی تا سرانجام او روایت می شود؛مهم ترین نکته؛شخصیت پردازی است که خود وجه درونی و وجه بیرونی دارد. در این فیلم که روایت از طریق خاطره گویی نزدیکان و هم رزمان متوسلیان بیان می شود، تنها به وجه بیرونی شخصیت پرداخته می شود و نه وجه درونی که پیش زمینه و انگیزه ی رفتار و تصمیمات بیرونی است. در این مورد، انگیزه ی احمد از گرایش به انقلاب و و دفاع مقدس بیان نمی شود،کتابهایی می خواند ولی چه کتاب هایی را نمی دانیم. شهید بروجردی او را به عنوان فرمانده انتخاب می کند و در بیان انگیزه این انتخاب تنها گفته می شود که بروجردی گوهرشناس بود اما اینکه در احمد چه دیده را نمی دانیم. از این رو حضور احمد در جنگ و مقام فرماندهی اش نزد بیننده چون تصادف می ماند. از طرفی احمد در کرمانشاه اعلامیه منتشر می کند و دستگیر می شود. انگیزه اش از انتشار اعلامیه چه بوده است و سپس انگیزه اش از اعتراف نامه و اعلام پشیمانی از انتشار اعلامیه؟ تناقضاتی نیز در شخصیت احمد-البته با استناد روایت راوی ها-دیده می شود؛ از خواهرش می شنویم که او ساکت و مظلوم بوده ولی از زبان راوی دیگر می شنویم و می بینیم که در مدرسه دعوا می کرده است!در جایی دیگر از فیلم،یکی از همرزمان او می گوید:"احمد از آنهایی بود که باید پانصد هزار تومان به او بدهی تا یک کلام حرف بزند".ولی بعد در جنگ،او را شخصیتی فعال و سخنور می یابیم. علت این تناقض ها و این تغییر از سکوت به سخنوری در فیلم بیان نمی شود. وقتی به وجه درونی شخصیت پرداخته نشود؛سطحی جلوه خواهد کرد. اینگونه است که تصمیمات ناگهانی و انفجاری او برای مخاطب عجیب و غیرقابل فهم می ماند.

مهم ترین لطمه ای که شیوه ی روایت فیلم-خاطره گویی-به حس مخاطب می زند،بر هم زدن تصور حضور است؛حضور در کنار شخصیت و همدلی با او. کارگردان در این شیوه ی روایت صرفا خاطره ها را تصویری کرده است و نه سینمایی؛ چیزی اضافه بر کلام راوی در تصویر نیافزوده است بدین معنا که اگر صدا از فیلم حذف شود،چیزی از تصویر دستگیر مخاطب نخواهد شد. تمهید تصویربرداری نیز که با استفاده از دوربین های دهه 50 و 60 و سبک تصویربرداری روایت فتح است کارکرد دراماتیکی در برخی لحظات فیلم دارد و نه همه ی آن. دوربین روایت فتح اگر روی دست بود، در مواقعی بود که عملیات و فضای بحرانی، اجازه ی دادن میزانسن را نمی داد و زوم های به جلو از فاصله دور نیز به دلیل عدم امکان نزدیکی دوربین به سوژه و پرخطر بودن آن انجام می گرفت. حال در "ایستاده در غبار" اگر بخواهیم به تبع منطق روایت فتح از این سبک بهره گیریم تنها در زمانی منطق دارد که سکانس عملیات و یا خط مقدم باشد ولی این در حالی است که در این فیلم، در اکثر سکانس ها حتی مدرسه و خانه و کوچه نیز سبک دوربین همان است که در عملیات ها می بینیم! می شد نوع دوربین در همه جا دوربین 16 یا... باشد که اتفاقا در برخی صحنه ها حال و حوای آن دوران را زنده می کند ولی نه اینکه همه جا روی دست و همراه با زوم باشد. در این زمینه مستند "رستاخیز" ساخته محمدعلی فارسی نمونه قابل توجه ای است.

راوی ها بخش مهمی از ساختار فیلم هستند که هویت آنها به جز خواهر، نزد مخاطب مشخص نیست. حتی از زیرنویس نام آنها نیز دریغ شده است که این نیز بر درک مخاطب اثر منفی می گذارد. از طرفی نقطه دید روایت که باید با راوی همخوان باشد، گاهی نیست و تا یک جایی با راوی جلو می رویم و بعد در نماهایی مشخص نیست که نما از دید چه کسی است.

ایستاده در غبار در لانگ شات نسبت به احمد متوسلیان می نگرد و ما را نیز در این فاصله نگاه می دارد و اجازه نزدیک شدن و تعمق در شخصیت او را به ما نمی دهد که مهم ترین کاری است که باید چنین آثاری انجام دهند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.