خبرستان
خبرستان

خبرستان

نقد فیلم "سایه های موازی"


فیلم سایه های موازی سومین فیلم اصغر نعیمی پیش از اینکه فیلم سینمایی باشد، یک نمایش رادیویی است. فیلمی دیالوگ محور که با دوشخصیت جلو می رود، کلیت سایه های موازی که بر اساس یکی از داستان های داستایفسکی ساخته شده، نه عاشقانه است و نه تاثیربرانگیز، فیلم می کوشد که قصه تعریف کند اما این قصه ایرانیزه نشده است و نمی تواند قصه تعریف کند چرا که درام سایه های موازی عقیم است، فیلمساز سعی نکرده است که با اضافه کردن شاخه و برگ درست و منسجم به درام کمک کند تا فیلم از کشش های بی دلیل و ریتم کند نجات یابد. سایه های موازی تک بعدی است به همین دلیل این فیلم می توانست یک نمایش رادیویی یا نمایش صحنه یی باشد چرا که دیالوگ مهمترین عنصر این فیلم است و نعیمی سعی دارد که بگوید این فیلم عاشقانه است، اما عشقی در فیلم وجود ندارد که ضد عشق هم است، دیالوگ ها و حس ها هم عاشقانه نیستند به این دلیل که رابطه ی عاطفی فرهاد و نازنین به سرعت شکل می گیرد این رابطه ی عاطفی به عشقی می رسد که معنای عشق در آن مشخص نیست چرا که اصول و اساس این وابستگی میان این دوشخصیت نمی تواند مخاطب ایرانی را قانع کند. قصه شنیدن برای مخاطب لذت برانگیز است اما این قصه تا چه حد می تواند مخاطب را درگیر کند. فیلمساز در جایی گفته است که هدفش گیشه نبوده و قصد داشته است که فیلمی تاثیر گذار بسازد، اما سایه های موازی نمی تواند تاثیر گذار باشد چرا که این فیلم از ضعف فیلمنامه رنج می برد و نمی تواند به یک ملودرام عاشقانه تبدیل شود ضعف اساسی فیلم از شخصیت ها آغاز می شود این ضعف آسیب به فضای فیلم می زند و فیلمی که قرار بوده عاشقانه باشد تبدیل به یک تله فیلم سرگرم کننده می شود که ارتباط برقرار کردن با آن سخت است. رویکرد فیلمساز به مقوله ی عشق غیرمنطقی به نظر می رسد چرا که مشخص نیست فرهاد با این مختصات شخصیتی چرا به یک باره عاشق می شود و یک باره فارغ، لحظات عاشقانه یی در فیلم وجود ندارد جز رد و بدل شدن چند دیالوگ که آن ها هم کمکی به فضای فیلم نمی کند. نازنین هم به سرعت دلباختۀ فرهاد می شود، دلیل این دلباختگی تنهایی و بی پناهی است؟ چگونه باید این روابط را باور کنیم که دختری برای نیاز به پول به عتیقه فروشی مراجعه می کند که گردن بندش را برای بدست آوردن پول به امانت بگذارد و بعد از چند روز عتیقه فروش که مرد میان سالی هم هست عاشق دختر جوان می شود ، دختر جوان هم به سرعت به او دل می بندد. این قصه نمی تواند عاشقانه باشد زیرا که سکانس های عاشقانه یی در فیلم وجود ندارد، با شعر عاشقانه خواندن نمی شود فیلم عاشقانه ساخت، عشق در ایجاد روابط میان شخصیت هاست ، نریشن گفتن فرهاد که معلوم نیست به چه کسی توضیح می دهد مخاطب را سردرگم می کند. رابطه یی که میان فرهاد و نازنین بوجود می آید به سرعت فروکش می کند به چه دلیلی؟ چرا مخاطب لحظات عاشقانه ی فرهاد و نازنین را نمی بیند ، ندیدن این لحظات خط روایی فیلم را برهم می زند و این که فرهاد تبدیل به یک آدمی دیگری می شود باعث تعجب است ، سایه های موازی توان و رمق برای ایجاد قصه و موقعیت های درگیر کننده ندارد به همین دلیل نمی شود از این فیلم انتظار موقعیت های عاشقانه را داشت زیرا که نازنین و فرهاد منفعل هستند و نمی دانند به چه دلیل وارد جریان عاطفی شده اند. آن جوان کارگردان چگونه درفیلم پیدا شد؟، نعیمی در نیمه های فیلم جوان کارگردان را وارد داستان می کند که بتواند به ریتم فیلم کمک کند اما فیلم مجددا درجا می زند، بهتر بود که فیلمساز بیشتر به موقعیت های عاشقانه ی نازنین و فرهاد می پرداخت که بیست دقیقۀ انتهایی فیلم قابل باور می شد، اما نعیمی انگار نخواسته است که ما دلیل بی اهمیتی فرهاد نسبت به نازنین را ببنیم ، و باید مخاطب از زبان پدر فرهاد به این نتیجه برسد که همه فرهاد را تنها می گذارند ، دیالوگ نقش اساسی در سایه های موازی را دارد اما این دیالوگ ها نمی توانند کلیت فیلم را به مخاطب منتقل کنند همانطور که گفته شد اگر سایه های موازی نمایش رادیویی بود تاثیر بیشتری  را به شنونده انتقال می داد چرا که این فیلم لوکیشن های زیادی ندارد و همین هم باعث کلافگی مخاطب می شود فیلمساز به راحتی می توانست از همچین فیلمنامه یی، فیلم قابل قبولی بسازد اما سایه های موازی حدیث نفسی از سوی فیلمساز است که همانطور که گفته است قصدش گیشه نبوده.ابوالفضل پورعرب و سمیرا حسن پور هم نتوانسته اند به فیلم کمک کنند چرا که بازی آن ها به دلیل ضعف فیلمنامه به شخصیت استاندارد نرسیده است استفاده از شهاب حسینی که پنج دقیقه در فیلم حضور دارد تبلیغی است برای بدست آوردن مخاطب، بی شک استفاده از نمای کلوزآپ و حرکت های بی دلیل دوربین همراه با موسیقی متن، نمی تواند فضای فیلم را شاعرانه یا عاشقانه کند. سایه های موازی به دلیل ضعف قصه و ریتم کندش نمی تواند مخاطب را راضی نگه دارد . از سعید عقیقی که در دهۀ هشتاد  فیلمنامه ی اقتباسی شب های روشن را برای فرزاد موتمن نوشته بود، انتظار بیشتری می رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.